به جای کپی برداری و تقلید از طرحهای سایر کشورها میتوانیم به تجربیات دورانهای پرافتخار گذشته خودمان نگاهی بیندازیم و از ترکیب این تجارب با فنآوری نوین طرح جدیدی مناسب با روحیات و خُلق و خوی ایرانی ابداع کنیم و تمام عقب ماندگیها و کاستیهای گذشته را جبران کنیم.
سیستم فعلی نظام آموزش و پرورش، وزارت علوم تحقیقات و فنآوری، وزارت بهداشت و درمان و آموزش علوم پزشکی، دانشگاه آزاد، دانشگاه پیام نور، نهضت سوادآموزی و حوزههای علمیه همگی مبتنی بر سیستم کارخانهای تولید انبوه هستند. آیا به بهرهوری این نظام فکر کردهایم؟ از چندین میلیون فارغالتحصیل این سیستم در طی چند دهه چند نفر نخبه مثل دکتر چمران، بازرگان، سهراب سپهری، دکتر حسابی، قریب، و ... داشتهایم آن هم با فرض این که پرورش این افراد را محصول این نظام تحصیلی بدانیم؟ در عوض از تعداد محدود دانشآموزان تاریخ قدیم ایران چه تعداد ابن سینا، فارابی، فردوسی، خیام، مولوی، سعدی، حافظ، ذکریای رازی، ابوریحان بیرونی، خوارزمی و ... داشتهایم؟ بهرهوری کدام یک از دو سیستم بیشتر بوده است؟
در سیستم فعلی (قدیم و جدید) دانشآموز نه استادش را انتخاب میکند، نه دانشگاهش را؛ استاد نه دانشگاهش را انتخاب میکند نه دانشآموزش را. همه تحت شرایط و قوانین و محدودیتهایی برای یک دوره زمانی محدود گرد هم آمدهاند. در سیستم قدیمی استاد شاگردانش را و شاگرد استادانش را انتخاب میکرده است.
در گذر از موج سنت و کشاورزی به موج صنعتی چارهای جز نظام فعلی آموزش و پرورش نداشتهایم اما با گذر از موج دوم به موج سوم زندگی یا فنآوری اطلاعات فرصت تغییر این شرایط را داریم.
از بین چند میلیون فارغالتحصیل دانشگاهی هماکنون ده یا بیست هزار استاد و مدرس دانشگاهی داریم در حالی که دست کم چند صد هزار نفر از این فارغالتحصیلان توانایی تدریس و انتقال آموختههایشان به دانشآموزان و دانشجویان جدید را دارند.
کلیات راه حل پیشنهادی به این صورت است که به جای گسترش دانشگاهها، تعداد اساتید و مدرسین را افزایش دهیم و تعداد دانشآموزان تحت تدریس هر استاد و مدرس را کم کنیم. به عنوان مثال اگر در یک برهه زمانی بیست هزار مدرس داریم که هر کدام بتوانند تجربه و علم خود در یک موضوع را در یک فاصله زمانی مثلاً شش ماهه به فقط سه نفر انتقال دهند بعد از شش ماه دارای بیست هزار + شصت هزار نفر در کل هشتاد هزار نفر مدرس خواهیم بود که آنها هم هر کدام توان انتقال مفاهیم آموخته شده به چند نفر جدید را دارند و به همین ترتیب بعد از مدتی میتوانیم به جای اعزام دانشجو به خارج از کشور اقدام به اعزام اساتید و مدرسین نماییم.
مزایای این طرح
- استاد و دانشجو همدیگر را انتخاب میکنند، کلاسهای عمومی به کلاسهای خصوصی و نیمه خصوصی تبدیل میشوند و استاد و دانشجو با بهره وری و کارآیی بیشتری به کسب و گسترش علم میپردازند
- به جای گرفتن امتحانات کتبی به صورت عمومی و همزمان، هر دانشآموزی به محض تمام کردن یک درس نزد چند نفر از اساتید همرده استاد مدرسش از آموختههایش دفاع میکند (مثل دفاع از پایاننامه تحصیلی دانشگاهی)، به این ترتیب ضمن کم کردن احتمال اجحاف و خطا در تعیین نمره دانشآموز، کیفیت آموختهها و کارش را نیز ارتقاء میدهد
- در بسیاری از دروس مثل علوم انسانی، بسیاری از علوم مهندسی و کشاورزی نیازی به حضور متمرکز و چندسالهی دانشجویان در کنار همدیگر نیست بنابراین نیاز به ساخت ساختمانهای گرانقیمت برای کلاسهای درس و خوابگاه و هزینههای نگهداری آن نداریم
- دانشگاهها به جای مجموعهای از کلاسهای درس تبدیل به آزمایشگاه میشوند
- نیاز به مسافرت و مهاجرتها و فاصله افتادنهای موقت و دایمی بین اعضای خانواده حذف میشود
- دولت نیازی به صرف کمترین هزینه برای گسترش علم به این شیوه ندارد، خود دانشآموزان و اساتید آن را با هزینههای بسیار کمتر از روشهای فعلی اداره مینمایند چرا که هزینههای زاید مسافرت، خوابگاه، اجاره مسکن، تغذیه حذف میشود
- نیازی به وجود سه وزارتخانهی مجزا و سیستمها و روشهای آموزشی متفاوت با ساختارهای پیچیده و انبوه نداریم، یک وزارتخانه کوچک آن هم نه برای گسترش ابعاد کمّی دانشگاهها و دانشجو، بلکه برای هدایت، راهبری و افزایش کارآیی این سیستم لازم است؛ به این ترتیب با تبدیل سه وزارتخانه و حذف نهضت سوادآموزی و دانشگاههای آزاد و پیام نور و غیرانتفاعی از حجم دولت به شدت کاسته میشود
- اساتید ومدرسان آموزش و پرورش و دانشگاهها از حالت کارمند تمام وقت دولت بودن و در اختیار دولت بودن خارج میشوند و مدیریت زمان خود را خود در دست میگیرند
- درآمد اساتید و مدرسان چند برابر درآمد فعلیشان میگردد ضمن این که همزمان از هزینههای دانشجویان نیز کاسته میشود؛ هر دانشآموز و دانشجو نیز به محض گذراندن یک درس میتواند خودش نیز آن را به دانشآموزان دیگر تدریس کند و با درآمدی که برای خودش ایجاد میکند به جای تحمیل هزینه آموزشی به خانوادهاش به آنان کمک هم بکند!
- دانشآموزان و دانشجویان محدود به انتخاب یک رشته خاص نیستند و میتوانند بسته به توان خود هر تعداد رشتهای را که مایلند جهت ادامه تحصیل انتخاب نمایند
- نظام فعلی حوزه به صورت سنتی بسیار به این طرح نزدیک است اما از فنآوریهای جدید استفاده کمتری میکند؛ نظام فعلی دانشگاهی از فنآوری جدید استفاده گستردهای میکند اما مبتنی بر نظام صنعتی تولید انبوه است. در روش پیشنهادی هر دو طیف حوزه و دانشگاه تحت یک سیستم واحد قرار میگیرند و به این ترتیب گام مهمی در اتحاد هر چه بیشتر حوزه و دانشگاه برداشته میشود چرا که دانشجویان میتوانند دروس حوزوی و طلاب حوزههای علمیه دروس دانشگاهی را بدون هیچ محدودیتی انتخاب و تدریس کنند
- هزینههای سرسامآور ساختمانسازی و گسترش دانشگاهها صرف امور ضروری مثل گسترش بهداشت و درمان و تأمین سلامتی میگردد
- ارتباط فارغالتحصیلان دانشگاهها پس از فارغالتحصیلی با درس و کسب علم قطع نمیشود بلکه به جهت تدریس دانشآموزان جدید همواره به روز باقی میمانند؛ هر فارغالتحصیلی میتواند علوم خود را دست کم به افراد نزدیک و فامیل خود انتقال دهد
- حذف کنکور: به دلیل ماهیت سیستم پیشنهادی در این جا و شیوه کسب و گسترش علوم، اصولاً و از ابتدا نیازی به وجود کنکور و برگزاری امتحانات همزمان برای سنجش تواناییهای علمی دانشآموزان وجود ندارد. این در حالی است که حذف کنکور در نظام فعلی آموزشی به یک معضل و مشکل غیر قابل حل تبدیل شده است.